| قسمت3:گفت:{هه شانس اوردی که مشکوک نیستم این بازی تنظیماتش به هم خورده و تو باید اینو درست کنی هرسال یکی به صورت واقعی از صفحه کامپیوتر خارج میشه و یکی وارد و هر دقیقه یکی اسپاون و یکی هر ساعت به دست هیرو براین کشته میشه راستی اسم من اسوین هستش سلام شارلی.} من گفتم:{ سلام اسوین . حالا من چجوری اینو درست کنم؟.}اسوین گفت نمیدونم ولی هرکی رفته زنده بر نگشته. من جاشو بلدم .}من گفتم راست میگی .} اسوین گفت :{بدو بریم الان موب ها پیداشون میشه.} اسوین دستمی کشید و برد کلی هیولا از یک خونه امد بیرون من گفتم:{ هی اونجارو}اسوین گفت:{هی هی ممکنه صدا مو نو بشونون اون چیه هیرو براین و اندرمن؟}من گفتم :{چی} اسوین گفت :{هیس هیس}هیرو براین گفت:{ اون پشت سنگا چی بود؟}اندرمن گفت:{ قربان شاید موش بوده.}هیرو برین من باید یک نگاهی به اونجا بندازم.}اسوین گفت:{...ادامه داستان بعد...
برچسبها: داستان ماین کرافت [ شنبه ۱۳۹۶/۱۱/۲۸ ] [ ۵:۲۰ ب.ظ ] [ اندرمن ] .: Weblog Themes ByPichak:. | |
داستان ماین کرافت...
ما را در سایت داستان ماین کرافت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : lhdk بازدید : 102 تاريخ : شنبه 28 بهمن 1396 ساعت: 20:08